هوش داده افلاطون
جستجوی عمودی و هوش مصنوعی

مبارزان آزادی سایبری-سرباز The Blocksize War

تاریخ:

این یک سرمقاله نظری توسط تومر استرولایت، سردبیر Swan Bitcoin و نویسنده "Why Bitcoin" است.

قسمت 1: مقدمه

کلمات چگونه توصیف می کنید با کلمات چیزهایی که برایشان حرف نداریم؟ کلمات چیزهایی را توصیف می کنند که ما با آنها آشنا هستیم. اما ما هرگز چیزی شبیه بیت کوین ندیده بودیم. به همین دلیل توصیف آن بسیار سخت است. بنابراین ما از استعاره ها استفاده می کنیم که هنوز فقط کلمات قدیمی برای چیزهای دیگر هستند.

همین امر زمانی صادق است که خودتان در چیزی شرکت می کنید که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده است - چیزی که هیچ کس با آن آشنا نیست. اگر بخواهید آن را توصیف کنید، یا حتی آن را برای خودتان درک کنید، عملاً هر کلمه ای که استفاده می کنید فقط یک استعاره است. شما باید معانی کلماتی را که دارید کشیده و خم کنید و سعی کنید به اندازه کافی تصویری در مورد دلیل کاربرد آنها ترسیم کنید. اما، اگر می خواهید صادق باشید، باید تصویر را به اندازه کافی واضح ترسیم کنید تا افرادی را که با آنها در ارتباط هستید گیج یا گمراه نکنید. این شامل خود شما نیز می شود. وقتی کلماتی برای توصیف کاری که انجام می دهید ندارید، واقعاً آسان است که گمراه شوید.

شما باید روی استعاره پشت سر استعاره حساب کنید. و سپس باید هر استعاره را جدا کنید. اگه میتونی. این تنها راهی است که من برای صحبت در مورد برخوردهای عمیق و نزدیک با بیت کوین می شناسم. حداقل در عصر حاضر است.

این تنها راه برای توصیف کاری است که من انجام دادم - کاری که ما انجام دادیم - در چیزی که اکنون نامیده می شود بلاک سایز جنگ.

اما بیایید واضح بگوییم:

من در واقع نداشتم مبارزه کردن; نه از نظر فیزیکی
و در واقع یک نبود جنگ; هیچکس نمرده
هیچ بمبی پرتاب نشد.
هیچ گلوله ای شلیک نشد.
خون ریخته نشد.
هیچ سرزمینی مورد تهاجم قرار نگرفت.

در این جنگ، هر کسی می تواند در هر لحظه به طور مسالمت آمیز راه خود را به تنهایی طی کند و دقیقاً حاکمیت را ایجاد کند قوانین آنها می خواستند دنبال کنند - حداقل برای خودشان و برای کسانی که با آنها موافق بودند. اما اگر کسی واقعاً چنین کرده باشد، از استعاره جنگ استفاده نمی‌کنیم.

پس چیکار کردیم مبارزه کردن بر فراز؟ بدون استعاره؟ داشتیم دعوا می کردیم - متاسفم، این هنوز یک استعاره است - بر روی کدام مجموعه قوانین، در فضای مجازی، برای هدایت اکثریت قریب به اتفاق انرژی دنیای واقعی که برای ایمن سازی بیت کوین استفاده می شود. این مبارزه بر سر این بود که بیت کوین چه بود و چه خواهد بود – در کد، انرژی و تأثیراتی که بر دنیای واقعی نشان می دهد – برای قرن های آینده.

این اولین درگیری از این نوع در تاریخ بود. ما نه در میدان نبرد فیزیکی، بلکه در داخل جنگیدیم فضای مجازی فضای مجازی - یک کلمه ساختگی وجود دارد که نمی‌توان آن را بدتر از این نام برد. چیزی که واقعاً در فضای مجازی وجود ندارد، فضا است. حداقل تا زمانی که بیت کوین آمد و ایده بلاک اسپیس را ایجاد کرد، این درست بود. اما این فقط یک استعاره دیگر است. و یک داستان دیگر.

به هر حال، در این قلمرو فضای مجازی که نام ضعیفی دارد، فضای سنتی برای مبارزه وجود ندارد. اما آنجا هستند ایده ها. و این در نهایت مبارزه بر سر یک ایده بود - یک ایده بسیار مقدس - ایده ای که ما معتقد بودیم خود را از فضای مجازی به فضای گوشت (این جایی که ما زندگی می کنیم) منتقل می کند.. یعنی این ایده خودش را فرافکنی می کند if ما در این جنگ پیروز شدیم. این یک این ایده که جنگ‌های واقعی، واقعی و خونین در گذشته روی داده است. ایده ای که مردم در گذشته برای آن مرده اند و همیشه آماده اند تا برای آن بمیرند: آزادی.

احتمالاً فقط به همین دلیل است که ما هنوز می‌توانیم این را یک جنگ با چهره مستقیم بنامیم. زیرا این مبارزه برای آرمان آزادی بود.

ما با این جنگیدیم جنگ در برابر افرادی که به آزادی اهمیت نمی دادند. ما با مردمی جنگیدیم که آزادی را درک نکردند. ما بیشتر با افرادی جنگیدیم که نمی‌دانستند که این مبارزه حتی برای آزادی است. آن‌ها فکر می‌کردند که این مبارزه برای سود، یا سهم بازار، یا تیراندازی به ثروت، شهرت و قدرت است.

اما برای ما، ما بودیم مبارزه با برای آزادی - حتی اگر آن را به سادگی برای خودمان بیان نکرده باشیم - با کلمات. و این فقط برای آزادی خودمان نبود. این مبارزه برای شانس آزادی برای دیگرانی بود که هنوز متوجه نشده بودند که اکنون راهی برای فرافکنی آزادی از قلمرو سایبری به دنیای واقعی وجود دارد. افرادی که نمی‌دانستند که این برای مدت طولانی امکان‌پذیر است، اما در نهایت ممکن است. اما این می تواند اتفاق بیفتد اگر و تنها در صورتی که ما در این جنگ که برای هیچ کس جز خودمان شبیه جنگ نبود، پیروز شویم.

ما برای قدرت برای خودمان نمی جنگیدیم - این یکی دیگر از مواردی است که این جنگ را از جنگ های دیگر متفاوت می کند. ما می‌جنگیدیم تا اطمینان حاصل کنیم که نه دشمنان کنونی‌مان، نه دشمنان آینده‌مان، و نه حتی خود ما نمی‌توانیم بر این چیزی که بر سر آن می‌جنگیدیم قدرت پیدا کنیم - زیرا همه ما معتقد بودیم که این چیزی است که برای آوردن آزادی به جهان ضروری است: جهانی که حتی نمی دانستیم که برای آزادی آن می جنگیم. ما به هر حال دعوا کردیم.

در تلاش برای عقب نشینی از استعاره ها، ما معتقد بودیم که تمرکززدایی سازش ناپذیر و سازش ناپذیر عدالت غیرقابل ایراد ایجاد می کند و عدالت جایی است که آزادی نیاز به برقراری آن دارد. ریشه - خوب، مطمئنا، "ریشه ها" استعاره دیگری است. ما با افرادی مبارزه می‌کردیم که زیربنای تکنولوژیکی لازم برای گسترش آن ریشه‌ها را درک نمی‌کردند.

اینها بهترین کلماتی هستند که می توانم برای همه اینها بیان کنم. از شخص دیگری بپرسید که آنجا بوده است و احتمالاً از موارد متفاوتی استفاده خواهد کرد.

قسمت 2: شب جنگ

من مطمئنا روی هیچکدام حساب نکردم جنگ من در آن روزها پیشرفت و توسعه بیت کوین را از نزدیک دنبال می کردم. و ما پر از خوشبینی نسبت به عرضه ویژگی جدیدی بودیم که توسعه و آزمایش آن سالها طول کشیده بود. آن را Segregated Witness - به اختصار SegWit می نامیدند. قرار بود تعدادی از چالش ها را حل کند و ایجاد شبکه لایتنینگ را که هنوز ایجاد نشده بود، امکان پذیر کند. مسیر همواری برای فعال‌سازی آن برنامه‌ریزی شده بود تا همه بتوانند برای آن آماده شوند، آمادگی خود را اعلام کنند و در اجماع، همه آن را دقیقاً در یک زمان فعال کنند، چیزی که بیت‌کوین به آن نیاز دارد.

همه ی این ها خیلی سریع اتفاق افتاد. روند ارتقاء بی گناه و به اندازه کافی مسالمت آمیز آغاز شد. از ماینرها خواسته شد تا با چرخاندن کمی در بلوک هایی که پیدا کردند، آمادگی خود را برای تغییر اعلام کنند. من، مانند بسیاری دیگر، در حال تماشای آمار سیگنال‌دهی ماینر برای این فعال‌سازی بودم. من انتظار داشتم که آنها به سرعت به نزدیک به 100٪ برسند. برای فعال‌سازی به آنها نیاز داشتیم تا به 95 درصد برسند.

اما این چیزی نبود که اتفاق افتاد. حتی پس از چند ماه فکر واهی، متوجه شدیم که این سیگنال‌ها تنها در حدود 20 درصد متوقف شده‌اند. و در همان زمان بود که دشمنان ما خود را نشان دادند و به ما اطلاع دادند که مورد حمله قرار گرفتیم.

"آیا این دزدان واقعاً جدی هستند؟" من از دیگران در Reddit در مورد امتناع ماینرها از سیگنال برای فعال کردن SegWit سوال کردم. به ماینرها مکانیزمی داده شده بود که به آنها اجازه می داد آمادگی خود را برای ادامه کار اعلام کنند، نه اینکه تصمیم بگیرند که آیا فعال سازی باید انجام شود یا نه! اما آنها از این واقعیت سوء استفاده می کردند که هرگز نگفتند که آماده هستند، عملاً رای یا وتو داده می شود. نیازی نداشتم کسی جواب سوالم را بدهد. قبلاً مشخص شده بود که آنها بسیار جدی هستند. فکر کردم: "اولادهای لعنتی." "فکر می کنند چه کسانی هستند؟" من معمولاً آنقدر قسم نمی‌خورم، اما این آنقدر جسورانه بود و آنقدر نقض غرض‌ورزی بود که نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.

علاوه بر همه اینها، آنها احمق بودند. آنها احمق بودند زیرا اگر در این تلاش برای مسدود کردن اراده کاربران در بیت کوین موفق می شدند و عملاً بیت کوین را تصاحب می کردند، در نهایت خود را نیز در این روند نابود می کردند. اگر آن‌ها موفق می‌شدند، بیت کوین را کنترل می‌کردند و بنابراین غیرمتمرکز نمی‌شد و به این ترتیب ارزش این را نداشت. اما آنها این را نمی فهمیدند، زیرا هیچ کس قبلاً چیزی مانند بیت کوین ندیده بود و فکر می کردند مانند چیزهای دیگری است که قبل از آن آمده است. و روی سود کوتاه مدت خود متمرکز بودند. اما، اگر آنها موفق می شدند، حماقت و غرور آنها بیت کوین و خود احمقانه آنها را همراه با آن نابود می کرد و مهمتر از آن، آنها رویاهای ما را برای ارائه آزادی با خود خواهند برد. مجبور شدیم جلوی آنها را بگیریم.

با خود گفتم: «لعنت به این، من یک بار دیگر احمق شدم.» من ساده لوحانه فکر می کردم که صرفاً توضیح دادن مزایای SegWit برای همه - که ایجاد شبکه لایتنینگ هنوز ایجاد نشده را امکان پذیر می کند، که خود به بیت کوین اجازه می دهد تا میلیون ها تراکنش در ثانیه مقیاس شود، کافی است. به اجماع برسند این توضیح به ویژه ساده به نظر می رسید زیرا هیچ جایگزین جدی وجود نداشت. تنها پیشنهاد جایگزین خود احمقانه بود. این بود که اندازه بلوک را دوبرابر کرد، که تنها دوبرابر توان عملیاتی تراکنش ها را به حدود یک دوجین تراکنش در ثانیه می رساند، در حالی که اجرای یک گره برای دستیابی به آن پیشرفت جزئی نامربوط را دو برابر دشوارتر می کرد و به بیت کوین آسیب می رساند. ریشه عدم تمرکز

اما معلوم شد که احمقانه های زیادی برای دور زدن وجود دارد. این ایده احمقانه همان بود که استخراج‌کنندگانی که برای فعال‌سازی SegWit سیگنال نمی‌دادند، گفتند که به جای SegWit می‌خواهند، علی‌رغم اینکه در سال‌های منتهی به این موضوع اعتراضی نداشتند. واقعاً چه اتفاقی می افتاد؟ و از خودم پرسیدم، اگر کاری می‌توانم انجام دهم، چه کاری می‌توانم انجام دهم؟

قسمت 3: پیوستن به مبارزه

من در آن زمان در بیت کوین هیچ کس مورد توجه نبودم. با این حال من یک کاربر بسیار کنجکاو بودم که زمان زیادی را صرف مطالعه آن و فکر کردن در مورد آن کردم. گاهی اوقات نظراتی را در Reddit ارسال می کردم تا سردرگمی را روشن کنم یا به سؤالات پاسخ دهم.

اما این درگیری چیزهای پرشورتری را در من به وجود آورد. این فراخوانی برای انجام بیشتر برانگیخت. احساس می‌کردم باید به این مناسبت برسم و حداقل کاری انجام دهم - هر کاری که می‌تواند باشد. این احساساتی که من تجربه می کردم جدید و خام بودند. تا این لحظه متوجه نشده بودم که چقدر نسبت به بیت کوین احساس اشتیاق دارم. من این موضوع را مسلم می دانستم که بیت کوین در طول زمان رشد می کند، بهترین افراد جهان را جذب می کند و به طور پیوسته به سمت جایگزینی تمام پول های جهان حرکت می کند - یا اینکه چنین نخواهد شد. اما من انتظار نداشتم که این نتیجه ربطی به اقدامات من داشته باشد.

در ابتدا فکر می‌کردم که سهم اصلی من در بیت کوین، اگر قرار باشد مشارکتی داشته باشم، چیزی بیشتر از این نخواهد بود که در نهایت چند دوست را برای خرید یک یا دو سکه بخرند. اما حالا که من قبلاً این کار را انجام داده بودم و برخی از آنها در بازی پوست داشتند، قیمت در حال افزایش بود و واقعاً به نظر می رسید که بیت کوین می تواند یک چکمه را روی الاغ آن لعنتی های دیگری که به آرامی تمدن ما را نابود می کردند، بچسباند. برای قیام به این مناسبت فراخوانده شده بود، لعنتی، و من قرار نبود این تماس را نادیده بگیرم.

بنابراین من داوطلب شدم تا "مبارزه کردن" در "جنگ" وجود نداشت ارتش هر چند برای پیوستن بدون یونیفرم بدون افسر فرمانده بدون بوت کمپ بدون آموزش اولیه بدون رتبه من دو اسلحه داشتم - کلمات و گره من - و گره اصلاً سلاح چندانی نبود، حداقل به خودی خود.

"چگونه کمک کنم؟" من در Reddit پرسیدم.

به من گفته شد: «به بیت کوین Core Slack بپیوندید». من هم همین کار را کردم.

من تنها نبودم، معلوم شد. من حتی زود هم نبودم. چند نفر دیگر آنجا بودند و یک کندوی زنبورهای پرهیاهو بود با پیام‌هایی که با چنان سرعتی به این طرف و آن طرف می‌پریدند که حتی تشخیص اینکه کدام یک به کدام یک دیگر پاسخ می‌دهند، سخت بود. کمیته استقبال وجود نداشت. تمام تلاشم را کردم تا بفهمم چه اتفاقی می افتد و بفهمم چه کاری می توانم انجام دهم. بیشتر چیزهایی که پرسیدم یا گفتم کاملا نادیده گرفته شد. بالاخره جنگی در جریان بود. به نظر می رسد در حال فهمیدن این موضوع است که چگونه می توان آن جریان پیام رسانی را معنا کرد و قادر به پیوستن به مکالمه به عنوان اردوی راه انداز است.

کسانی که قبل از من به من پیوستند، به تازگی طرحی جسورانه برای مقابله با معدنچیان ارائه کرده بودند. این UASF نامیده می شد - سافت فورک فعال شده توسط کاربر. تلاش زیادی برای موفقیت لازم بود. ما به اکثر کاربران واقعی بیت کوین نیاز داشتیم تا نرم افزاری ارتقا دهند که با نسخه بیت کوین Core که تقریباً توسط همه اجرا می شد متفاوت بود. آن نسخه Core همان نسخه ای بود که استخراج کنندگان از مکانیسم سیگنال دهی برای جلوگیری از فعال سازی استفاده کرده بودند. این نسخه متفاوت یک تغییر داشت. این کار را خواهد کرد نیاز ماینرها به نفع فعال کردن SegWit در مهلت آن اعلام کنند. این یک اولتیماتوم بود. اگر آنها نتوانند به نفع علامت دهند، گره هایی که UASF را اجرا می کنند، بلوک های معتبر خود را رد می کنند. این یک اعلان جنگ سایبری بود - همانطور که ما درخواست می کنیم یا بهایی نهایی را که یک ماینر می تواند در بیت کوین بپردازد بپردازید - بلوک خود را از دست بدهید و مهمتر از آن پاداش آن، یعنی تمام پولی که در صورت استخراج بیت کوین دریافت می کنید.

من بلافاصله عاشق این ایده شدم. و وقتی به چند سوال اول من پاسخ داده شد، بیشتر عاشق آن شدم. چرا؟ این طرح قرار بود نمایشی از قدرت همه ما بچه های کوچک باشد که اعتقاد خود را به ارزش بیت کوین نشان می دهیم. و اکنون باید نشان داده شود که این ماینرها به ما سیگنال داده بودند که فکر می کنند تصمیم می گیرند چگونه بیت کوین کار کند. قرار بود این یک آزمون در دنیای واقعی برای تمرکززدایی باشد. ما به آنها نشان می‌دادیم که قوانین مربوط به کاربران بیت‌کوین است - نه توسعه‌دهندگان هسته‌ای یا استخراج‌کنندگان یا، همانطور که بعداً متوجه شدیم، شرکت‌های بیت‌کوین. ما قوانین را وضع می کردیم. این نمایشی بود که کاربران باید ارزش های خود را در سیستم اعلام و اجرا کنند. این اثبات عدم تمرکز بود، اثبات اعتقاد، اثبات تلاش، اثبات تمایل به انجام هر کاری که نیاز بود.

اما این کار آسانی نبود، تا حدی به این دلیل که ما واقعاً غیرمتمرکز بودیم. ما یک ارتش سازمان یافته نبودیم سربازان با فرماندهان، سازماندهی شده به صورت گردان و آموزش دیده برای جنگیدن با نوع جدیدی از جنگ که قبلاً هرگز انجام نشده بود. ما فقط گروهی از افراد بودیم که به اندازه کافی به پتانسیل بیت کوین اهمیت می دادیم که همه ما شنیده بودیم و به تماس پاسخ داده بودیم. اما ما همچنین قرار نبودیم هر کاری را که شخص دیگری به ما گفته است انجام دهیم. بالاخره ما برای آزادی می جنگیدیم، نه برای انتخاب اینکه کدام رهبر قرار است رئیس شود. بنابراین هر کدام باید متقاعد می شدیم.

و سپس، این موضوع وجود داشت که هر یک از ما واقعاً می‌توانستیم برای کمک انجام دهیم. همه ما مهارت های متفاوتی داشتیم، نمی دانستیم مهارت های یکدیگر چیست. بسیاری از ما حتی نام مستعار داشتیم، اما نمی دانستیم که یکدیگر در دنیای واقعی چه کسی هستند. خود نرم افزار UASF توسط شخصی با نام مستعار منتشر شد که با خود تماس گرفت شائولین فرای. هیچ کس نمی توانست شخص دیگری را هدایت کند، زیرا هیچ کس نمی دانست که شخص دیگری کیست یا هر کس دیگری می تواند چه کاری انجام دهد. بنابراین هر کدام هر کاری که از دستمان بر می آمد انجام دادیم.

من؟ نوشتم. کسی به من نگفت هیچکس به من نگفت چی بنویسم من فقط چیزی را نوشتم که فکر می کردم کمک کند.

سعی کردم هر روز یک پست در Reddit بنویسم. و بقیه روز را صرف پاسخ دادن به سؤالات، حذف FUD، و همچنین انجام کار فیات خود در هنگام تماس کردم.

فکر می کنم موفق ترینم مقاله یکی از مواردی بود که پس از کسب شهرت به عنوان یک نظر دهنده آگاه در مورد موضوع نوشتم. در آن، من اجرای نرم افزار UASF را به شرکت در یک تحریم اقتصادی قدرتمند تشبیه کردم. من گفتم که UASF در حال اجرا، بلوک‌های تولید شده توسط ماینرها را که سیگنال «منافع» را برای فعال‌سازی SegWit ندارند، تهدید می‌کند. آن مقاله تا جایی که می‌توانستم کوتاه بود و دعوتی برای اقدام برای خوانندگان بود. این کار را برای بسیاری از افرادی که کنجکاو بودند اما تحت تأثیر جزئیات فنی و نحوه عملکرد UASF ساده بودند. من اشاره کردم که ماینرها توسط خود پروتکل بیت کوین در بلاک هایی که تولید می کردند، حقوق دریافت می کردند، و اگر کاربران بیت کوین آن بلاک ها را قبول نمی کردند، آن ماینرها پولی دریافت نمی کردند. حداقل این چیزی بود که ما با UASF تهدید می کردیم.

اساسا، من وقت خود را به عنوان یک مربی و یک تشویق کننده برای تلاش UASF صرف کردم. واقعاً آن چیزی نیست که وقتی به یک جنگنده در جنگ فکر می کنید به آن فکر می کنید. اما به همین دلیل است که این کلمات برای توصیف اتفاقات خوب کار نمی کنند. همه جا قلاب هایی بود که برای طرف مقابل کار می کرد. آنها عملاً همه چیز را در مورد هر جنبه ای از نبرد توصیف نادرست کردند. آنها دروغ ها را بر روی دروغ ها انباشته کردند و توضیح اینکه چرا اینها دروغ است بسیار دشوارتر از به دست آوردن آنها بود. و زمانی که به دلیل دروغ گویی مسدود شدند، اتهامات سانسور را فریاد زدند. این یک نمایش مزخرف بود. هرچند که تغییر چندانی نکرده است. به تازگی از Reddit به توییتر منتقل شده است، جایی که راحت تر می توان دروغگوها را به صورت جداگانه مسدود کرد. اما این داستان دیگری است.

حقیقت این بود که برنده شدن در این مبارزه به سادگی اجرای نرم افزار نبود. UASF به طور بالقوه فقط یک بلوف بود. اگر ماینرها ما را نادیده می گرفتند، ممکن بود بلاک های آن ها را نادیده بگیریم، اما در واقع چه جایگزین هایی برای حفظ بیت کوین بدون آنها داشتیم؟ ما باید خودمان ماینینگ را شروع می‌کردیم، و قدرت ماینینگ بسیار کمتری نسبت به آنها داشتیم، به این معنی که می‌توانستند تا 51% به زنجیره ما حمله کنند، یا به سادگی آن را نادیده بگیرند و ما را برای مدت طولانی با بلوک‌های بسیار کند باقی بگذارند تا زمانی که سختی تنظیم شود. ، در آن نقطه آنها می توانند دوباره 51٪ به زنجیره ما حمله کنند. یک بود بازی از بلوف در بالای بلوف و تهدید در بالای تهدید. این بسیار شبیه بازی مرغ بود، که در آن دو راننده به سمت یکدیگر مسابقه می دهند، برنده کسی است که برای جلوگیری از برخورد رو به رو که منجر به کشته شدن هر دوی آنها می شود، دور نمی شود. و آن برخورد رو به رو برای 1 آگوست 2017 برنامه ریزی شده بود. بسیار ترسناک، اما همچنین بسیار هیجان انگیز بود. صحبت های بزرگ زیادی وجود داشت. اما صحبت فقط همین بود - کلمات. و این قرار بود به عمل بیاید.

بخشی از چیزی که یاد گرفتم این بود که در بازی مرغ، اگر چیزی برای از دست دادن نداشته باشید، واقعاً به برنده شدن کمک می کند. معلوم شد که این یک خال در آستین ما بود، برای قرض گرفتن یک اصطلاح از پوکر، یک بازی که در آن بلوف زیادی وجود دارد و نیاز دارید پول خود را در جایی بگذارید.

بخش 4: افزایش مهارت و کشف خود

برای آن دسته از ما که در حال مبارزه هستیم، به نتایج احتمالی آن فکر می کنیم جنگ زمان فوق العاده آموزنده ای برای حضور در بیت کوین بود. این ما را گرد هم آورد تا با دقت در مورد بسیاری از سناریوها و چگونگی انجام هر یک از آنها فکر کنیم. ما باید دقیقاً درک می‌کردیم که در سطح کد چه اتفاقی می‌افتد و در هر مرحله از برنامه چه اتفاقی می‌تواند یا باید در لایه اجتماعی-انسانی بیفتد. معلوم شد که ما سرباز میدانی نبودیم. ما تحلیلگران استراتژی و ماموران اطلاعاتی بودیم. در نگاهی به گذشته، از آنجایی که بلوک های سازنده بیت کوین خود محصول سازمان های اطلاعاتی هستند، فکر می کنم این نوع جنگ اجتناب ناپذیر بود. با این حال، تا حدودی تعجب آور بود که بین ملت ها، ارتش ها و دشمنان آنها نبود. درعوض، خارج از قلمروی جغرافیایی آنها اتفاق افتاد - در قلمرویی به نام فضای مجازی، و دشمنان کسانی بودند که می‌خواستند کنترل خود را بر آن قلمرو و مخالفان خود تحمیل کنند، دسته‌ای از افراد نامتناسب حامی آزادی که هویت دنیای واقعی خود را حفظ کردند. راز.

اتاق جنگ ما Core Slack بیت کوین بود و میدان نبرد Reddit بود – به ویژه ساب ردیت r/bitcoin که در آن اکنون نزدیک به یک میلیون مشترک وجود داشت و هر لحظه سی هزار تا چهل هزار مشترک وارد آن می شدند.

این طرح به دور از موفقیت قطعی بود. این به راحتی می‌توانست به یک نبرد طولانی و طولانی منجر شود که هر دو طرف را فرسوده می‌کرد و بیت‌کوین را به عنوان یک مناقشه کثیف و بی‌پایان باقی می‌گذاشت که از دستیابی آن به هر گونه پذیرش انبوه - احتمالاً برای همیشه - جلوگیری می‌کرد. این یک ایستادگی مرگبار بود. هر یک از ما تهدید به نابودی دیگری بدون هیچ حد وسطی می‌کنیم - یک طرف باید به طرف دیگر تسلیم می‌شد وگرنه هر دو در حال جنگ می‌شویم.

شاید، بسیاری از ما فکر می‌کردیم که به خودمان اعتبار زیادی می‌دادیم که حتی به برنامه‌هایمان فکر می‌کردیم. اگر ماینرها فقط خودشان را حفر کنند و تا زمانی که پنجره فعال سازی SegWit منقضی نشده باشد، هیچ کاری انجام نمی دادند، چه؟ اگر آنها به استخراج بیت کوین قدیمی و بدون تغییر ادامه دهند، ممکن است گره های UASF ما آنقدر متوقف یا کند شوند که مردم حرکت ما را فراموش کنند؟ ما مطمئن نبودیم که چه کسی آن نتیجه را یک پیروزی اعلام کند، زیرا به نظر می‌رسید هیچ یک از طرفین دیگر وضعیت موجود را نمی‌خواهند.

جدای از یادگیری تکنولوژیک و تئوری بازی که شرکت در این جنگ منجر به آن شد، بسیاری از ما نیز از طریق این فرآیند چیزهایی در مورد خود آموخته بودیم. ما متوجه شدیم که تمرکززدایی بیت کوین آنقدر برای ما مهم است که ما آماده و مایل بودیم که در صورت نیاز به آن، با کشتی کنار بیاییم.

به هر حال، مصالحه با اصول ما تضمین می‌کرد که رویای آزادی ما از طریق بیت‌کوین هرگز محقق نمی‌شود، و همچنین مطمئن بودیم که خود بیت‌کوین ارزش پول زیادی نخواهد داشت، اگر فقط یک توکن دیجیتالی باشد که توسط برخی از جک‌های خودشیفته کنترل می‌شود. برخی از شرکت ها - بنابراین ما واقعاً چیزی برای از دست دادن نداشتیم. شاید این همان چیزی بود که در پایان این جنگ را پیروز شد - اینکه دشمنان ما در نهایت دیدند که ما چیزی برای از دست دادن نداریم و ما آماده، می‌خواهیم و می‌توانیم آنها را همراه خودمان از بین ببریم. این کاملاً طعنه آمیز بود، زیرا همه چیز از آنجا شروع شد که حماقت آنها ما را به موقعیتی کشاند که در آن ما را همراه با خود پایین بیاورند - و پاسخ ما در عوض تهدید به همراه داشتن آنها بود. Quid pro quo. تیت در برابر خال.

سرانجام، در یک نقطه از این جنگ، مشخص شد که چرا این جنجال در وهله اول آغاز شده است - چرا "رهبر" دشمن، Bitmain، با SegWit مخالف بود. مشخص شد که SegWit قابلیتی به نام "Asicboost" را که مخفیانه از آن برای به دست آوردن مزیت کارایی در استخراج استفاده می‌کرد، غیرفعال می‌کند. هرچند این داستان دیگری است.

قسمت 5: حریف جدید، تغییر نقشه ها

با افزایش تهدید این جنگ که منجر به نابودی احتمالی بیت کوین می شود و زمان به ضرب الاجل نزدیک می شود، مدیران عامل بزرگترین شرکت های موجود در اکوسیستم بیت کوین تصمیم گرفتند وارد عمل شوند. پس از ملاقات خصوصی آنها توافق خود را اعلام کردند که به عنوان معروف شد. را توافق نامه نیویورک (NYA). این پیشنهاد در مورد جزئیات فنی اجرا بسیار ساده بود، زیرا آنها تاجر بودند، نه توسعه‌دهنده، اما خواستار آن بود هر دو فعال سازی SegWit و هارد فورک به دو مگابایت در هر بلوک. این مدیران به پشت خود دست زدند و سازش خود را پایان یافته اعلام کردند. مانند اینکه چگونه سیاستمداران غربی کنفرانس های صلح خاورمیانه را سازماندهی می کنند و اعلام می کنند که مشکلات را در آنجا حل کرده اند، اما هرگز این کار را نمی کنند.

ما این ایده را رد کردیم. ما سعی کرده بودیم دیگر اندازه بلوک را افزایش ندهیم (از آنجایی که SegWit قبلاً یکی از این موارد را ارائه کرده بود)، چه رسد به یک هارد فورک که سازگاری رو به عقب را برای همه کاربران موجود خراب می کند - اصل مقدس دیگری که ما آن را نقض نمی کنیم.

رهبران شرکت ها فکر می کردند ما متعصب هستیم. چرا در وسط معدنچیان را ملاقات نمی کنید؟ آنها پرسیدند. ما بالاخره SegWit گرانبهای خود را دریافت می‌کنیم، ماینرها بلوک‌های بزرگ‌تری را که ادعا می‌کنند می‌خواهند به دست می‌آورند و همه می‌توانند خوشحال باشند. مدیران عامل امیدوار بودند که این امر باعث خفه شدن ما شود. اما این فقط باعث غیرت ما شد.

فقط در اصل نمی توانستیم اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. اگر این کار را انجام می‌دادیم، به این معنی بود که شرکت‌ها می‌توانند کنترل بیت‌کوین را در دست بگیرند، و بنابراین این یک جنبش تحت رهبری کاربر نبود - آنها در واقع فقط حماقتی را که در وهله اول ما را به اندازه کافی برای ایجاد، اجرا خشم کرده بود، دو برابر می‌کردند. و از هر کاربر بخواهید که UASF را اجرا کند.

این یک تغییر استراتژیک بزرگ بود - دشمن ما متحدان بسیار بیشتری را در کنار خود جمع کرده بود و به ما یک استخوان پرتاب کرده بود: SegWit فعال می شد. ما باید سوالات زیادی از خود می پرسیدیم: آیا این واقعاً یک پیروزی برای ماست؟ یا اینکه این یک پیروزی جزئی و یک باخت جزئی است؟ اگر پیروز شده بودیم، اما آنقدر غیور، احساساتی و جزمی شده بودیم که جز خواسته های اولیه خود را قابل قبول نمی دانستیم؟ یا آیا در واقع ما مبارزان بسیار اصولی و سازش ناپذیر برای تمرکززدایی بودیم؟ آیا حتی بین این تفاسیر تفاوتی وجود داشت؟

علیرغم تشدید احساسات ما، برای خارجی ها موقعیت ما در این جنگ تیره و تار به نظر می رسید. ما اکنون معدنچیان را داشتیم و شرکت ها علیه ما اما خارجی ها کسانی نبودند که در این جنگ شرکت می کردند و هیچ سرنخی نداشتند که چگونه اعتقاد ما بزرگترین سلاح ما است.

این مصالحه ای که به ما پیشنهاد شد، هم آزمایش شد و هم هر یک از ما را به صورت جداگانه وسوسه کرد تا آن را بپذیریم و علناً از سوراخ های روباه مجازی خود خارج شویم تا اعلام کنیم که این پیشنهاد قابل قبول است - به اهتزاز درآوریم پرچم سفید تسلیم. برای من شگفت‌انگیز بود که در برابر وسوسه عدم نیاز به جنگیدن، چقدر در رتبه‌های محکم ایستادیم. اما ما محکم نگه داشتیم. هر یک شخصاً متوجه شدیم که چه چیزی در خطر است. فقط یک توسعه دهنده (نه خیلی خوب) از خطوط دشمن عبور کرد تا کد پیاده سازی NYA را توسعه دهد.

قسمت 6: چگونه در بازی مرغ برنده شویم

پس از اعلام NYA، برخی از صرافی ها، به ویژه Bitfinex، ادعاهای معاملاتی را در مورد فورک های احتمالی جدید بیت کوین آغاز کردند که هنوز اتفاق نیفتاده است. در اینجا می‌توانید یک بیت‌کوین را واریز کنید و ادعایی در مورد یک سکه فقط SegWit و یک سکه سخت به نام SegWit2X دریافت کنید. سپس می توانید یکی از این ها را بفروشید و دیگری را در بازار آزاد بخرید. اگر باور داشتید که یکی موفق می‌شود و دیگری شکست می‌خورد، این فرصتی بود برای شرط‌بندی روی نتیجه آینده با کنار گذاشتن بازنده و خرید برنده از قبل. این فرصتی برای یک استراتژی جسورانه برای هر دو طرف ایجاد کرد.

اینجا ما کاربرانی بودیم که در یک بازی مرغ با بزرگترین ماینرها و شرکت های بیت کوین قفل شده بودیم. ما تهدید می‌کردیم که بلوک‌های ماینرهایی را که برای فعال‌سازی SegWit پشتیبانی نمی‌کنند، نادیده می‌گیریم. آنها اکنون تهدید می کردند که استخراج بیت کوین اصلی را رها می کنند و فقط زنجیره هارد فورک شده خود را با بلوک های دو مگابایتی استخراج می کنند. چه کسی اول پلک می زند؟ چه کسی می تواند دور شود؟ چه کسی جوجه کشی می کند؟

به نظر می رسد راهی برای برنده شدن در بازی مرغ وجود دارد. اگر یک راننده می توانست به دیگری ثابت کند که توانایی چرخاندن فرمان خود را ندارد، چه؟ این باعث می شود که راننده دیگر بداند که دیگر نمی تواند انتظار برد را داشته باشد. تنها دو انتخاب او این خواهد بود که به سادگی کنار بکشد و زندگی کند، یا مستقیماً وارد برخورد رو به رو شود و بمیرد. در بازی مرغ می توان به این نتیجه رسید که یکی از راننده ها فرمان خود را بیرون بکشد و از پنجره بیرون نگه دارد تا حریفش بتواند آن را ببیند و سپس آن را به کنار جاده پرت کند.

چیزی شبیه به این چیزی بود که این مشتقات Bitfinex تبدیل شدند.

اگر بیت کوین خود را به Bitfinex ارسال کردید و سپس موقعیت خود را در هارد فورک S2X به صفر واحد فروختید و از آن برای خرید توکن UASF استفاده کردید، در واقع تضمین می‌کردید که هرگز نسخه هارد فورک را نخواهید پذیرفت، زیرا در حال ریزش بودید. علاقه اقتصادی شما به آن قبل از اینکه وجود داشته باشد. در این بازی مرغ، توانایی خود را برای رویگردانی "اقتصادی" از تعهد خود به UASF حذف می کردید. و شما این کار را به گونه ای انجام می دادید که حریف شما می توانست ببیند شما چه کار می کنید.

تعداد کمی از شرکت کنندگان در این جنگ این استراتژی را در پیش گرفتند. آنها دیگر فقط به طور بالقوه بلوف نمی زدند. آنها کارت های خود را نشان داده بودند، دست خود را بازی کردند، بار خود را شلیک کردند - هر استعاره ای که می خواهید استفاده کنید. آن‌ها پول‌شان را در جایی گذاشتند که در دهانشان بود و حالا اگر شرکت‌ها واقعاً موفق شوند نسخه بیت کوین فقط SegWit را از پشتیبانی و نرخ هش آن خالی کنند، همه چیز را از دست می‌دهند.

جالب اینجاست که این شرکت ها که ثروت به مراتب بیشتری داشتند، هیچ یک از پول های خود را در دهان خود قرار نمی دادند.

قسمت 7: یک اشتباه استراتژیک و اولین پیروزی

به طور قابل توجهی، یا شاید نه، شرکت ها و استخراج کنندگان زمانی که در نهایت جزئیات اجرای پیشنهاد NYA خود را اعلام کردند، اشتباه بزرگی مرتکب شدند. شاید آن‌ها اصلاً نمی‌دانستند که کارها در بیت‌کوین چگونه کار می‌کند یا شاید به‌طور باورنکردنی مغرور بودند و فکر می‌کردند که قبلاً در این جنگ پیروز شده‌اند، زمانی که همه ما هنوز در حال مبارزه با آن بودیم. شاید آنها فقط تنبل یا خیلی ترسو بودند که نمی توانستند هر کاری را انجام دهند.

در هر صورت، زمانی که سرانجام به اعلام نحوه برنامه ریزی برای اجرای NYA رسیدند، امضاکنندگان آن پیشنهاد کردند که به SegWit اجازه دهند همانطور که از ابتدا برنامه ریزی شده بود، توسط ماینرها که همان کاری را که از ابتدا انتظار می رفت انجام دهند - سیگنال می دهند تا قبل از ضرب الاجل فعال شود - فعال شود. و سپس، چند ماه بعد، هارد فورک انجام می شود. چند ماه بعد؟ دوباره بیا؟ چی?

این ظاهراً برای آنها "معقول" به نظر می رسید. احمق ها این در واقع به معنای پیروزی کامل و بدون قید و شرط برای ما بود.

لحظه ای را که این طرح را اعلام کردند به یاد دارم. بلافاصله، آنهایی از ما که تمام وقت خود را در کانال UASF بیت کوین Core Slack سپری کرده بودیم، در شوک فرو رفتیم، زیرا همه می‌دانستیم که این همان چیزی بود که برنده شدیم، به طور ناگهانی و غیرمنتظره. جنگ تمام شد: SegWit طبق برنامه فعال می شد و همه ما چند ماه بعد به طور کامل هارد فورک را نادیده می گرفتیم. در حالی که ماینرها می‌توانستند از فعال شدن سافت فورکی مانند SegWit جلوگیری کنند، چیزی که ما با آن مبارزه می‌کردیم - و آن چیزی که اکنون موافقت کرده بودند به ما بدهند - هیچ راهی وجود نداشت که بتوانند هارد فورک را به کاربران تحمیل کنند. ما دیده بودیم که واداشتن کاربران به اجرای یک کلاینت سافت فورک چقدر سخت است، و یک هارد فورک به هر کاربر نیاز دارد تا نرم افزار آن را اجرا کند - این انتظارات کاملاً غیرعملی و احمقانه بود. اما می بینید، ما تجربه مستقیمی از آنچه در حال وقوع است و انجام دادن آن چه در زندگی واقعی سخت یا آسان بود داشتیم. مدیران فقط می دانستند ملاقات در یک هتل، سفارش غذا و الکل و اعلام اجماع نادرست چگونه است.

با دادن آنچه بودیم مبارزه با برای همیشه، زمانی که ما آن را می خواستیم، و سپس به ما این فرصت را می دادند که هارد فورک آنها را که هم از نظر فنی و هم از نظر اخلاقی رد می کردیم، رد کنیم، آنها پیروزی را به ما تحویل داده بودند.

"چه چیزی را از دست دادیم؟" از خودمان در اسلک می پرسیدیم.

"ما فقط بردیم!" دیگران به سرعت متوجه شدند.

"آیا آنها آنقدر احمق هستند که فکر می کنند ما هارد فورک را اجرا خواهیم کرد یا هر کاربر این کار را انجام می دهد؟" سوالات را آغاز کرد

واقعاً معلوم نبود که چگونه چنین اشتباهی ممکن است. اما اینجا بود، و ما حتی نیازی به اعلام پیروزی نداشتیم - فقط باید به آنها اجازه می دادیم نقشه خود را دنبال کنند، یعنی انجام آنچه در ابتدا همه می خواستیم، و سپس آنها تلاش کردند کاری را انجام دهند که هیچ یک از ما نمی خواستیم. تقریبا قطعی بود که شکست می خورد.

بی سر و صدا شادی کردیم.

زمانی که سرانجام زمان واقعی راه اندازی هارد فورک فرا رسید، شرکت ها خودشان حمایت خود را از آن قطع کردند. اساساً هیچ کس از آن پشتیبانی نمی کرد و معلوم شد که کد حتی به درستی نوشته نشده است. هرکسی که کد NYA را به عنوان یک آزمایش اجرا کرده بود، متوجه شد که روی بلوکی که قرار بود روی آن فعال شود متوقف شده است. اما توجه چندانی به آن نمی‌شد، زیرا جنگ مدت‌ها قبل از این تاریخ، جبهه‌ها را به یک حمله متفاوت تبدیل کرد.

قسمت 8: حمله یواشکی

هر شرکت و معدنچی آنقدر احمق نبود که فکر کند این طرح احمقانه NYA ممکن است کارساز باشد. برخی به اندازه کافی باهوش بودند که متوجه این موضوع شدند، اما به طور قابل توجهی، به اندازه کافی احمق بودند تا طرحی را تدوین کنند که به مرور زمان آنها را کاملاً خراب کند.

رهبر Bitmain، جیهان وو، و صاحب bitcoin.com-url و بیت کوین خودخوانده عیسی، راجر ور، نوشته روی دیوار برای هارد فورک را دیدند و وو مخفیانه می خواست مانع از فعال شدن SegWit شود. او فقط شرط های خود را روی NYA پوشش می داد. او و راجر می توانستند ببینند که NYA در آب مرده است.

آنها طرحی را برای راه اندازی هارد فورک متفاوتی از بیت کوین نسبت به آنچه در NYA در نظر گرفتند، طراحی کردند. این یکی خواهد شد نه SegWit را فعال کنید، اما دقیقاً همزمان با SegWit فعال می شود تا حداکثر سردرگمی ایجاد شود. به جای SegWit، بلوک های دو مگابایتی خواهد داشت – و هر کسی که هر بیت کوینی داشته باشد، همان مقدار از این سکه را خواهد داشت که آن را بیت کوین کش نامیدند.

این کاملاً یواشکی و فریبنده بود و شروعی امیدوارکننده داشت زیرا وو آن را استخراج کرد و راجر از نظر مالی از آن حمایت کرد، هم با نفوذ و هم با منابع بازاریابی. در نهایت آن نیز شکست خورد. اما همچنین نشان‌دهنده قطره‌ای از سکه‌ها بود که بسیاری می‌توانستند، و انجام دادند، آن را با بیت‌کوین واقعی معامله کنند. هر دو Wuand Ver در دراز مدت متحمل ضررهای مالی و اعتباری شدید شدند. و برای کسانی از ما که در جنگ جنگیدیم و توانستیم این شیت‌کوین را برای بیت‌کوین واقعی کنار بگذاریم، این مبلغ معادل دستمزد جنگی ما بود، حتی اگر همه دارندگان بیت‌کوین نیز می‌توانستند همین معامله را انجام دهند.

پایان: درس های آموخته شده

اگر هنوز اینجا هستید، از وقتی که برای شنیدن من صرف کردید متشکرم. این بهترین حسابی است که می توانم با کلماتی که داریم ارائه دهم.

در تحلیل نهایی، من فکر می کنم ما چند درس مهم آموختیم:

  1. تا زمانی که بیت کوین حامیانی دارد که در اصول آن سازش ناپذیرند و هرگز راضی نمی شوند، بیت کوین چیزی باقی خواهد ماند که ارزش مبارزه برای آن را دارد. و اگر ارزش مبارزه برای آن را داشته باشد، حامیان سازش ناپذیری خواهد داشت. این یک دایره با فضیلت است که ممکن است برای همیشه ادامه یابد.
  2. همانطور که خود ساتوشی نشان داد، برای آزاد شدن نیازی به نعمت یا اجازه ثروتمندان و قدرتمندان ندارید.
  3. قدرت در اعداد وجود دارد.
  4. سعی نکنید با بیت کوین لعنت بکنید وگرنه بیت کوین شما را به شدت خراب می کند.

صلح. هرگز از مبارزه برای چیزی که به آن اعتقاد دارید دست نکشید. شما را در فضای مجازی می بینیم.

این پست مهمان توسط تومر استرولایت، سردبیر Swan Bitcoin و نویسنده "Why Bitcoin" است. نظرات بیان شده کاملاً متعلق به خود آنها است و لزوماً نظرات BTC Inc یا را منعکس نمی کند مجله Bitcoin.

نقطه_img

جدیدترین اطلاعات

نقطه_img

چت با ما

سلام! چگونه می توانم به شما کمک کنم؟