هوش داده افلاطون
جستجوی عمودی و هوش مصنوعی

بیت کوین دموکراتیک نیست بخش سوم: جدایی اقتصاد و سیاست

تاریخ:

اگر هنوز فکر می کنید بیت کوین و دموکراسی به نحوی با هم مرتبط هستند، پس یا عمداً نادان هستید یا قسمت های یک و دو این مجموعه را از دست داده اید، در این صورت، لطفاً آنها را بخوانید. اینجا کلیک نمایید و اینجا کلیک نمایید برای اولین بار.

دقیقاً متوجه خواهید شد که چرا استبداد در ایالت دموکراتیک کانادا به رهبری جاستین ترودو، نخست وزیر آن که بار دیگر و اخیراً به صورت دموکراتیک انتخاب شده است (که توسط گروهی از مردم ناتوان از تفکر انتقادی حمایت می شود؛ به #StandWithTrudeau حمایت می شود) حاکم است.

اما، اگر دنبال کرده اید و به برچیدن درونی ایده دموکراسی رسیده اید، و رابطه آن را با بیت کوین قطع کرده اید، بیایید بررسی کنیم که دنیایی فراتر از نظم سیاسی، در استاندارد بیت کوین چگونه ممکن است به نظر برسد.

به‌هیچ‌وجه نمی‌دانم چگونه هر یک از آن‌ها در درازمدت اجرا می‌شود، اما تمام تلاشم را می‌کنم تا الهام‌بخش آزمایش‌های فکری در موضوعاتی مانند قانون، استقلال، ارزش‌ها، فضایل، ایجاد سرمایه، خشونت، روش‌های سازماندهی باشم. و مقیاس پذیری آنها

جدایی اقتصاد و سیاست

در مورد "جدایی پول و دولت" بیت کوین بسیار بحث شده است. من شخصاً این کار را با جزئیات در مقاله 2019 خود انجام داده ام.ظهور فرد، سقوط دولت."

امروز، من یک جدایی بالقوه بزرگتر را مطرح می کنم: جدایی اقتصاد و سیاست

مجله Bitcoin میزبان یک بحث بود بین الکس گلادشتاین از بنیاد حقوق بشر و من تقریباً دو ماه پیش که قسمت اول این مجموعه منتشر شد.

در طول بحث، ما برخی زمینه های مشترک را در مورد ارتباط تاریخی بین قدرت اقتصادی و سیاسی ایجاد کردیم. دستیابی به یکی، درهایی را برای به دست آوردن دیگری باز می کند و در یک چرخه خودتقویت کننده، هر یک را متمرکز می کند. ما توافق کردیم که بیت کوین این مشکل را برطرف می کند، اما مطمئن نیستم که گرانش این حقیقت به اندازه کافی عمیقا قدردانی شود.

current economic power vs future economic power diagram

جداسازی اقتصاد و سیاست ممکن است مهم ترین گام اجتماعی-تکاملی باشد که گونه ما در هزاران سال انجام داده است.

در دنیایی که اصول اولیه اقتصادی می تواند تحت تأثیر سیاست قرار گیرد، هم اقتصاد و هم سیاست فاسد می شوند. فساد آنها تا زمانی ادامه خواهد داشت که واقعیت به واقعیت نزدیک شود و هم اقتصاد و هم سیاست را وادار به فروپاشی کند و منجر به ظهور نظمی جدید شود و بار دیگر به حقیقت نزدیک شود.

سپس چرخه تکرار می شود.

اکنون ... در دنیایی که سیاست در معرض اصول اولیه اقتصادی است که به هیچ وجه نمی تواند توسط یک بازیگر به نفع خود (و متعاقباً ضرر دیگران) تغییر، تغییر یا دستکاری شود. ما مسئولیت داریم و نه آن نوع مسئولیت‌پذیری چرخه‌ای بلندمدت که با سقوط نهادهای فاسدی مانند امپراتوری روم، کلیسای کاتولیک یا دولت مدرن تجربه می‌شود.

منظور من مسئولیت پذیری سریع، مستقیم و واضح به دلیل حلقه های بازخورد وفاداری بالا است که در نتیجه نبود وسیله ای برای اجتماعی کردن اشتباهات، زیان ها یا رفتار اقتصادی ضعیف (مانند مالیات، بدهی های بدون محدودیت، تورم پولی) رخ می دهد.

این نوع انطباق سریع پیامدهای طولانی مدت عمیقی برای خود دارد سازگاری از گونه های ما

وقتی به خودمان دروغ می‌گوییم و هیچ ارتباطی بین واقعیت اقتصادی و روش سیاسی نداریم، انگیزه‌های اجتماعی را به گونه‌ای ساختار می‌دهیم که ما را به انسان‌های ناشایست، کند، ضعیف، ارزان، رقت‌انگیز، گناهکار و غیراخلاقی تبدیل می‌کنیم. این خطاها در یک مقیاس زمانی به اندازه کافی طولانی با ما مواجه می شوند، اما از آنجایی که اولویت زمانی بسیار زیاد است، هیچ کس واقعاً وقتی مهم است، به آن اهمیت نمی دهد.

به همین دلیل است که بیت کوین بسیار مهم است. با بازگرداندن پیامدهای اقتصادی، این امر باعث می‌شود که دیگر هیچ سیاستی نتواند همه ما را نابینا بسازد.

توجه داشته باشید که هیچ‌کدام از اینها به این معنی نیست که ما سیاست یا اقتصاد را کنار بگذاریم (بعضی افراد آنقدر متوهم هستند که فکر می‌کنند روزی «از اقتصاد فراتر خواهیم رفت»، گویی محصول کار و ارزش بین الاذهانی فرد ناپدید می‌شود. همین افراد به جذام و متاورس به عنوان «پیشرفت» نیز معتقدند).

چیزی که من در مورد آن صحبت می کنم چیز بسیار کاربردی تر است. جدایی اقتصاد و سیاست به معنای قرار دادن سیاست بر روی یک کوتاه است اقتصادی افسار مردم و گروه هایی که آنها تشکیل می دهند همیشه سیاست خود را خواهند داشت. مهم این است که آیا آنها تاوان اشتباهات خود را می پردازند و پاداش خود را می گیرند یا خیر.

بیت کوین با ادغام اقتصاد و فیزیک، مسیرهای قطار را به گونه ای جهت می دهد که ما از لبه صخره پرواز نکنیم، مهم نیست قطار (سیاست) یا هادی (رهبر).

قدرت، کار و اخلاق

تمرکز قدرت است نه لزوما یک چیز بد آگنوستیک و اغلب مفید است. تنها زمانی که قدرت با غرور یا حماقت ترکیب می‌شود، تبدیل به شر می‌شود، و زمانی که شر می‌تواند تمرکز کند، ما به سرعت جهنم را کشف می‌کنیم.

این ترکیبی از قدرت، حماقت و غرور به طور طبیعی در سیاست بیداد می کند، زیرا در خلاء بازخورد اقتصادی زندگی می کند. وقتی نسبت به بازخورد محیط خود بی اطلاع هستید، چگونه می توان قضاوت ارزشی دقیق (هوشمندانه) انجام داد؟

شما مانند یک مرد کور و ناشنوا هستید که با هواپیما پرواز می کند.

به همین دلیل است که تمرکز قدرت سیاسی و استفاده از آن در دستیابی به قدرت اقتصادی همیشه به ابزارهای قهری یا تجاوز به مالکیت خصوصی تبدیل می‌شود. طبق تعریف، آن است است به. هر چه حقوق بیشتر به عنوان تابعی از سیاست در حال گسترش پدیدار شود (در واقع این چیزی است که سیاست خلاصه می شود)، غارت زمان، انرژی و منابع طرف مسئول باید بیشتر شود تا معادله متعادل شود.

از این رو الکساندر سوتسکی "اول اصل نظم سیاسی"

شما نمی توانید از واقعیت فرار کنید، اما می توانید آنقدر آن را مبهم کنید تا جیب کسی را بردارید.

همانطور که فردریک باستیا اشاره کرد، کار مستلزم صرف انرژی و زمان است. اگر بتوانم ثروت یا منابعی را بدون کار، به عنوان مثال، قرعه کشی یا از طریق مصادره، به دست بیاورم، چه مستقیم و چه از طریق برخی از طرح های پیچیده (دموکراسی، اثبات سهام در ارزهای دیجیتال، و غیره) آنگاه نسبتاً روشن است که من به طور کلی کدام را انتخاب خواهم کرد. (مشوق را به من نشان دهید، من نتیجه را به شما نشان خواهم داد).

باور کن متوجه شدم همه ما چیزهای رایگان می خواهیم. کار سخت است. چرا کار می کنیم در حالی که گرفتن آن بسیار آسان است؟ پاسخ ساده است:

اخلاق

  1. اخلاق، رفتاری برآمده از کار و ضد آنتروپیک است.
  2. اخلاق و اولویت زمانی اساساً به هم مرتبط هستند.

اخلاق با نظم طبیعی (آنچه را که می کارید، درو کنید، توزیع پارتو، دارایی/منطقه، و غیره) همسو است و رفتار اخلاقی منجر به احتمال بیشتر رفاه طولانی مدت می شود.

این فقط در مورد آنچه که اکنون می توانید بدست آورید نیست، بلکه در مورد آنچه که با هم می توانید در درازمدت تولید کنید. به همین دلیل است که همکاری و ابزارهای اقتصادی همیشه بر اجبار و ابزارهای سیاسی در مقیاس زمانی طولانی‌تر غلبه می‌کنند. اخلاق قوی تر است و بر حماقت، شکم خوری و طمع بی بند و بار پیروز می شود.

من بررسی کرده ام که چگونه فلسفه ها، قوانین اساسی و ادیان کامل شکل گرفته اند، نه به این دلیل که خدا به آنها گفته است که اخلاق بهتر است، بلکه به این دلیل که بنیانگذاران و پیامبران آنها به دنبال بهترین متا برای زندگی بوده اند.

وقتی اصول متا اخلاقی (راه) منحرف یا کنار گذاشته می‌شود، که در فرآیند نهادینه شدن آن اتفاق می‌افتد، کوتاه‌مدت‌گرایی به وجود می‌آید و ما خود را گول می‌زنیم که می‌توانیم بداخلاقی باشیم، زیرا «خدا نظاره‌گر نیست». ما نمی دانیم که خدا در نتیجه است، خدا در رفتار است، خدا در کار است، خدا در متا است.

ما آنقدر راحت از خوردن ثمره کار ناشی از پایبندی به اخلاق قبلی راحت هستیم، که فقط زمانی متوجه می شویم که خیلی دیر شده است.

از این رو چرا «گرفتن» مستمر در یک مقیاس زمانی به اندازه کافی کوتاه در یک جامعه به اندازه کافی ثروتمند و پیچیده امکان پذیر است. آنتروپی همیشه می رسد و سیستم را مجبور می کند که یا اصلاح شود (اخلاق را بپذیرد) یا شکست بخورد.

بنابراین من "دوم اصل نظم سیاسی"

در حالی که می‌توانید آنقدر واقعیت را مبهم کنید که بتوانید جیب کسی را بردارید، به زودی جیب دیگری برای برداشتن باقی نمی‌ماند و همه ما رنج می‌بریم.

به همین دلیل است که رابطه بیت کوین با کار بخش مهمی از قانون اساسی آن است.

اگر انرژی «ارز جهانی» است، «کار» یکی از «قوانین جهانی اقتصاد» است. نمی‌توان آن را شبیه‌سازی، تقلبی یا جعلی کرد و از آنجا که وجود (یا فقدان آن) منجر به بازخورد فوری در مورد استاندارد بیت‌کوین می‌شود، انگیزه این است که اخلاق را به عنوان وسیله‌ای برای ثروت، قدرت و رفاه بپذیریم. حذف کنید مبادا بخواهیم به نسل بشر پایان دهیم).

کار اقتصادی است.
سهم سیاسی است.

یکی واقعیت گرا است.
دیگری عقیده محور است.

یکی نقشه را با واقعیت تطبیق می دهد.
دیگری در تلاش است تا واقعیت را بر روی نقشه شکل دهد.

آزادی و سعادت درازمدت نوع بشر به جدایی اقتصاد و سیاست بستگی دارد.

به همین دلیل است که ما بیت کوین هستیم.

ارزش های روشنگری

عصر روشنگری (معروف به عصر عقل) یک جنبش فکری و فلسفی بود که در قرن‌های 15 و 16 با رنسانس شکل گرفت و در طول قرن‌های 17 و 18 بر اروپا تسلط یافت.

ایده‌ها و ارزش‌هایی که در آن دوره ظهور کردند، جهان را متحول کردند و پایه‌های برتری و عظمت «غرب» اصیل را بنا نهادند.

برخی از ایده ها، ارزش ها و فضایل عبارتند از:

  • حاکمیت فرد
  • آزادی بیان
  • آزادی اجتماع
  • حقوق مالکیت خصوصی
  • پیگیری دانش
  • جدایی کلیسا و دولت
  • عقل و علم
  • حق دفاع از خود
  • آزادی عقیده/از دین و مذهب

متفکران بزرگ غرب دریافتند که مؤلفه اتمی یک جامعه، فرد است و او و دارایی خصوصی او را باید بیش از هر چیز مقدس دانست.

آنها دریافتند که برای کشف حقیقت، این افراد مستقل باید آزادانه صحبت کنند، آزادانه ایده ها را کشف کنند، آزادانه یکدیگر را به چالش بکشند و به این ترتیب یا اشتباهات خود را تصحیح کنند یا بر اساس اصول و ایده هایی که درست هستند، بنا کنند.

آنها به دنبال توسعه جامعه ای مسئولانه و قوی بودند که اعضای آن ظرفیت دفاع از خود و سازماندهی داوطلبانه پیرامون علل، ایده ها، عقاید یا فلسفه هایی را که شخصاً برایشان ارزش قائل بودند، داشته باشند.

بنیانگذاران کوشش‌های مهمی برای رمزگذاری این ارزش‌ها در بزرگترین قانون اساسی سیاسی تا به امروز، به‌ویژه اصلاحیه‌های اول و دوم، انجام دادند و از آن پس بزرگترین قدرت اقتصادی و سیاسی از سپیده‌دم ظهور پیدا کرد.

متأسفانه، ارزش‌هایی که غرب بر آن بنا شده بود و قوانین اساسی برای حمایت از آن‌ها در زیر پرچم‌های جمع‌گرایی، سیاست، حقوق، وابستگی‌ها، استحقاق‌ها، تبعیت و اطاعت جزمی از حاکمان دولتی ناپدید شده‌اند.

قهرمانانی که ما روی شانه‌هایشان ایستاده‌ایم همین الان در قبرشان غلت می‌زنند.

در نتیجه، و به خاطر نسل های آینده ما، زمان یک قانون اساسی جدید فرا رسیده است: قانون اساسی که ریشه در سیاست یا کاغذ ندارد، بلکه در اقتصاد و انرژی است.

بیت کوین یک قانون اساسی دیجیتال داوطلبانه است که مطابق با قوانین طبیعی عمل می‌کند، دکمه بازگشت ندارد، شبیه‌سازی نمی‌شود، خارج از دسترس هر سازمان، گروه یا مؤسسه‌ای است و با همه مانند جاذبه، سرعت نور یا هر چیز دیگری رفتار می‌کند. قانون فیزیکی انجام می دهد.

در نهایت، بیت کوین اهمیتی نمی دهد که شما چه فکر می کنید. به هیچی اهمیت نمیده آنچه شما فکر می کنید مهم نیست؛ این قدرت نهایی بیت کوین است. بیت کوین مانند نیروی طبیعت است. شما باید با استانداردهای اخلاقی رفتار در دنیای با واسطه بیت کوین مطابقت داشته باشید، یا گرسنگی بکشید، زیرا گزینه خشونت از روی میز حذف شده است. - بیوتیون، "بیت کوین دموکراتیک نیست"، 2014

بر روی این بستر، جامعه می‌تواند بازسازی شود و ارزش‌های روشنگری که در گرداب دولت مدرن از دست داده‌ایم، می‌توانند بار دیگر ما را به سوی یک زندگی پرمعنا، یک زندگی با پیشرفت، و یک زندگی پر رونق هدایت کنند.

با در نظر گرفتن این موضوع، در مورد دیوارها و سازه هایی که در بالای آن می سازیم چه می توان گفت؟

اکنون بیایید توجه خود را به یک سری عوامل معطوف کنیم که اگر می‌خواهیم دنیایی قوی‌تر، صادق‌تر و سالم‌تر ایجاد کنیم، باید به آنها توجه کنیم.

مشوق ها مهم است

یکی از ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین بدیهیات اقتصاد این است که شما از چیزهایی که یارانه یا مشوق هستند، بیشتر دریافت خواهید کرد و از چیزهایی که بی انگیزه هستند، کمتر دریافت خواهید کرد.

دموکراسی به آرمان های خود برای حمایت از همه و ایجاد یک شبکه ایمنی مقید است. در انجام این کار، جامعه باید تقریباً در همه ابعاد، کمترین مخرج مشترک انسان را تامین کند.

در ظاهر، این یک ایده اصیل است. به همه حقوق یکسان بدهید، به همه نظر بدهید، به همه نظر بدهید. خطرات متغیر، عواقب یا خطر را با پوشاندن یا پوشاندن آن حذف کنید.

اما در عمل این یک چیز کاملا متفاوت است.
این همه انگیزه های اشتباه ایجاد می کند:

  • دموکراسی ارزش یا ورودی نسبی اقتصادی را نادیده می گیرد و صدای یکسانی را به همه می دهد
  • دموکراسی به افراد تنبل و انگل ها مکانیسم قانونی (محیطی) می دهد که از طریق آن از افراد مولدتر تغذیه کنند.
  • دموکراسی سیاست زدگی را به استراتژی اصلی بقا تبدیل می کند نه بهره وری
  • دموکراسی این ایده خطرناک را به همه می دهد که در امور خصوصی دیگران حرفی برای گفتن دارند
  • مالکیت خصوصی را در رتبه دوم پس از اموال عمومی قرار می دهد

به طور خلاصه، دموکراسی کمترین وجه مشترک را در جامعه برآورده می‌کند و بنابراین مردم را تشویق می‌کند تا استانداردهای خود را در یک مارپیچ رو به پایین دائمی پایین بیاورند. یک تراژدی واقعی از عوام.

سوسیالیسم و ​​کمونیسم شبیه هم هستند، به جز اینکه به جای ایجاد محیطی برای رفتار انگلی و تشویق به کاهش استانداردها، در واقع اعمال برابری با اطمینان از اینکه همه به پست ترین و بدترین نسخه خود تبدیل می شوند.

آنها فقط راه‌های افراطی‌تر، وحشیانه‌تر و خشونت‌آمیزتر برای رسیدن به همان هدف هستند - بدیهی است بدتر، اما از برخی جهات بهتر هستند زیرا مردم می‌توانند سریع‌تر آن را ببینند و شورش کنند. دموکراسی بسیار موذیانه تر است.

با این وجود ما امیدواریم.

در استاندارد بیت کوین، بهره وری، رقابت، پس انداز، تصمیم گیری دقیق، کارایی، کارآمدی، صرفه جویی، کیفیت، احتیاط، صبر، سود، مسئولیت، کار، همکاری و افق زمانی طولانی تر انگیزه می شود.

اتلاف، خرج کردن، مصرف، اشتباه، ضرر، گناه، دزدی، خشونت، ریسک، وابستگی و ترجیحات زمانی زیاد از بین می رود.

این در حال حاضر در سطح فردی و محلی اتفاق می‌افتد، علی‌رغم اینکه چقدر زود هستیم، و علی‌رغم همه جنون، سر و صدا، کلاهبرداری، باج‌گیری، دزدی و مواردی از این دست در و اطراف «صنعت بیت‌کوین» گسترده‌تر. قدرت انگیزه‌ها و بازدارنده‌ها تنها زمانی افزایش می‌یابد که ما از دوره بین‌السلطنه عبور کنیم.

در ضمن، همانطور که در "آتش، بیت کوین، انتقال از راه دور" گذار بزرگ پیاده روی در پارک نخواهد بود. زیبا نخواهد بود و انگیزه ها به سمت انجام هر کاری و هر کاری برای زنده ماندن سوق داده می شود زیرا سیستم های قدیمی خود را منحل می کنند، از هم می پاشند و نابود می کنند.

هیچ یک از این پیامدها تابع یا نقص بیت کوین نخواهد بود، بلکه به دلیل ناسازگاری آن با سیستم مالی قدیمی، اینترنت قدیمی و قانون قانونی قدیمی رخ می دهد.

متأسفانه، این همان عقب نشینی بوقلمون سرد است که ما به عنوان یک گونه باید تحمل کنیم تا تمدن فاسد و ناکارآمد خود را سم زدایی کنیم. این مناسک گذر ماست، و اگرچه دردناک خواهد بود، اما هر چه زودتر آن را تمام کنیم، بهتر است. جایگزین این است که در مسیر فعلی خود باقی بمانیم و به آرامی گولاگ های خود را بسازیم: یک گزینه نابخردانه.

سپس این سؤال پیش می‌آید که ما چه نوع مشوق‌هایی برای جامعه می‌خواهیم، ​​یک بار در یک استاندارد بیت کوین، به خصوص اگر بیت کوین به طور طبیعی رفتاری را که ما مطلوب می‌دانیم تشویق می‌کند؟

پاسخ ساده است ... اما شاید "آسان" نباشد.

بیش از حد به مشوق ها دست نزنید یا با آنها بازی نکنید. بگذارید طبیعت مسیر خود را طی کند و مردم خودشان یاد بگیرند.

من معتقدم که جهان باید به دولت-شهرها تقسیم شود زیرا (الف) به نظر می‌رسد که حکومت در مقیاس محلی جایی است که عملکرد اقتصادی بهینه وجود دارد، و (ب) برای 100,000 نفر احتمال بیشتری دارد که ارزش‌های مشابهی داشته باشند تا 100 میلیون نفر.

این به معنای مجموعه ای از سرزمین ها با مجموعه ای منحصر به فرد و متنوع از ارزش ها، اصول، آداب و رسوم، هنجارها، فرهنگ ها و در نتیجه مشوق ها است.

به سؤالی که بعداً می آید، چه؟ باید مشوق می کنند؟
پاسخ من این است: "من هیچ نظری ندارم. هرکدام به خودشان.»

یکی از مزیت‌ها (و زیبایی‌های) یک تکه تکه تکه‌شده و غیرمتمرکز از دولت‌شهرها که در سراسر جهان پخش شده‌اند این است که چندین آزمایش «زنده» می‌توانند عمل کنند.

برخی از مناطق ممکن است بخواهند به املاک و مستغلات تجاری انگیزه بدهند و به مراکز تدارکات، دفاتر، صنعت و غیره تبدیل شوند. برخی دیگر ممکن است بخواهند به تفریح ​​و محیط طبیعی بکر و دست نخورده در قلمرو خود انگیزه دهند و بنابراین به جای آن "صنعت" را از بین ببرند.

هر روشی مزایا و معایب خاص خود را خواهد داشت. تفاوت این است که در استاندارد بیت کوین، نمی توان از عواقب اقتصادی فرار کرد. ساختارهای انگیزشی ضعیف، نه توسط برخی «مقامات»، بلکه از طریق ضرر و فقر مجازات خواهند شد (لیست بازدارنده های بیت کوین را در بالا ببینید). به عنوان مثال، ساختارهای تشویقی خوب از نظر اقتصادی و اجتماعی رونق خواهند گرفت. مناطقی که تضمین می‌کنند حقوق مالکیت خصوصی در ازای حق عضویت شفاف حفظ می‌شود، در تئوری باید منجر به تمایل بیشتر افراد به مشارکت و افزایش تقاضا شود، بنابراین منجر به کیفیت بالاتر عضو و در صورت تمایل، کمیت نیز می‌شود.

این مرا به بررسی بعدی می رساند. قانون.

قانون

"پس قانون صرفاً سازماندهی حقوق فردی است که قبل از قانون وجود داشته است." - فردریک باستیا، "قانون"، 1850

اگر هنوز کتاب کلاسیک 1850 فردریک باستیا، «قانون» را نخوانده‌اید، لطفاً حتما بخوانید. خواندن آن برای هر اپراتور منطقه یا ارائه‌دهنده حاکمیتی در استاندارد آینده بیت کوین باید اجباری باشد.

باستیا یک مورد کوتاه، قانع‌کننده و منطقی برای «قانون» ارائه می‌کند که به چیزی جز حفظ حقوق مالکیت خصوصی محدود نمی‌شود. همین است. این همه است.

باستایت «قانون» را به عنوان «نیروی جمعی» تعریف می‌کند و به این ترتیب، اگر فراتر از اختیارات آن برای حفاظت از مالکیت خصوصی باشد، بنا به تعریف به استفاده از زور برای ابزارهای دیگر تبدیل می‌شود که در نهایت نقض حقوق مالکیت خصوصی است. همان چیزی که قانون برای حفظ آن وجود دارد.

«بسیار بدیهی است که هدف صحیح قانون، مقابله با گرایش مهلک به غارت با مانع قدرتمند نیروی جمعی است. که تمام اقداماتش به نفع مال و غارت باشد.» - فردریک باستیا، "قانون"، 1850

نکته زیبا در مورد بیت کوین این است که حقوق مالکیت خصوصی را می توان با قوانین تغییرناپذیر ریاضیات محافظت کرد، نه اینکه به قوانین تغییرپذیر توافق انسانی وابسته باشد.

برای اولین بار در تاریخ، ما ثروتی داریم که هیچ کس نمی تواند آن را تصاحب کند، با این فرض که کلیدهای رمزنگاری فرد به درستی ایمن هستند. این کاهش هزینه‌های دفاعی، بازده خشونت را به درجه‌ای تغییر می‌دهد که قبلاً هرگز ممکن نبود.

با این پایه، ما می توانیم در مورد قراردادها و قانون قراردادها در فضای گوشت فکر کنیم.

یک قرارداد مجموعه ای از شرایط یا قوانین بازی است که دو طرف توافق می کنند، و اینها قطعاً از منطقه ای به قلمرو دیگر متفاوت است.

قراردادها می‌توانند به عنوان راهی برای ایجاد مشوق‌ها یا بازدارنده‌های خاص، رمزگذاری مزایا، تعریف محدودیت‌ها، و به نوعی مانند «قوانین» قانون‌گذاری مدرن عمل کنند، اما با محدودیت قانون برای حفظ حقوق مالکیت خصوصی سازگار باقی بمانند.

وقتی در مورد قراردادهایی که می خواهیم منعقد کنیم فکر می کنیم، این سوال پیش می آید که کدامیک بیشتر با قراردادهایی که عادلانه است مطابقت دارد؟

یا راه دیگری برای تفکر در مورد آن، تجاری بودن است. قراردادها و روابط بین نهادها و طرفین به دلیل ویژگی های برتر بیت کوین به سمت شرایط همکاری بیشتر و سودمندتر متمایل خواهد شد. شما فقط در صورت ارائه خدمات پول دریافت می کنید. گرفتن اجباری بیت کوین همه بسیار گران است و ممکن است چند بار از پس آن بربیایید، اما این یک استراتژی بلند مدت نیست.

اینجاست که شهرت به میان می‌آید که به اعتقاد من نقش زیادی در آینده قراردادها، مطلوبیت و قابل اجرا بودن آنها خواهد داشت.

در هر صورت، همه اینها با محدودیت قانون برای حفظ حقوق مالکیت خصوصی حمایت می شود.

چیزهای بسیار کمی می توانم به این بخش اضافه کنم که باستیا در قطعه باورنکردنی خود به آن پرداخته بود. به این ترتیب، من چند پاراگراف پایانی از کار باستیات را برای شما باقی می‌گذارم، که کلید درک نحوه رفتار ما هنگام انتقال به دنیایی از حالت‌های خرد بر اساس استاندارد بیت‌کوین است.

«قانون چیست؟ چه باید باشد؟ دامنه آن چیست؟ حدود آن چیست؟ در واقع، اختیارات قانونگذار در کجا متوقف می شود؟

"من در پاسخ دادن تردیدی ندارم، قانون نیروی مشترکی است که برای جلوگیری از بی عدالتی سازماندهی شده است؛ به طور خلاصه، قانون عدالت است."

«این درست نیست که قانونگذار بر اشخاص و اموال ما قدرت مطلق دارد، زیرا آنها از قبل وجود داشته اند و کار او فقط حفظ آنها از آسیب است.

«این درست نیست که مأموریت قانون تنظیم وجدان ما، عقاید ما، اراده ما، تحصیلات ما، احساسات ما، کارهای ما، مبادلات ما، هدایای ما، لذت‌های ما باشد. مأموریت آن جلوگیری از تداخل حقوق یکی با حقوق دیگری در هر یک از این موارد است.

«این آنقدر درست است که، همانطور که یکی از دوستانم زمانی به من گفت، گفتن اینکه هدف قانون برقراری عدالت است، استفاده از عبارتی است که دقیق نیست. باید گفت هدف قانون جلوگیری از حاکمیت بی عدالتی است. در واقع این عدالت نیست که وجود خود را دارد، بی عدالتی است. یکی ناشی از غیبت دیگری است.» - فردریک باستیا، "قانون"، 1850

خودمختاری

فراتر از موضوع قانون، ما از خود در مورد خودمختاری و مسئولیت می پرسیم.

از هم پاشیدگی استقلال فردی که در دو سال گذشته شاهد آن بوده ایم، نه تنها ما را در سیاست هویت گروهی بی پایان گرفتار کرده است، بلکه مسئولیتی را که افراد را به خودی خود دارای حاکمیت می کند، از بین برده است.

خودمختاری برای این مهم ترین ارزش روشنگری حیاتی است.

این بدان معنا نیست که ما گروه‌ها، انجمن‌ها، قبایل یا حتی ملت‌ها را کنار می‌گذاریم (اگرچه من معتقدم روزهای اخیر تا حدودی به پایان رسیده است).

معنای آن این است که استقلال فرد در درجه اول، مقدم بر هر شکلی از برادری است. یک بار دیگر از باستیا نقل می کنم:

ما می توانیم به آنها اطمینان دهیم که آنچه ما از آن انکار می کنیم سازمان طبیعی نیست، بلکه سازماندهی اجباری است.

"این انجمن آزاد نیست، بلکه اشکال انجمنی است که آنها بر ما تحمیل می کنند.

«این برادری خودجوش نیست، بلکه برادری قانونی است.

این همبستگی مشروط نیست، بلکه همبستگی تصنعی است که تنها جابجایی ناعادلانه مسئولیت است.» - فردریک باستیا، "قانون"، 1850

نقش قانون محافظت از فرد در برابر تهاجم گروه است، نه ایجاد گروه هایی که حق قانونی غارت افراد یا گروه های کوچکتر را دارند.

در اینجا بار دیگر، ما شاهد شکست همه نوع نهادهای سیاسی مدرن هستیم.

دموکراسی فرض می کند که شما آنقدر احمق هستید که نمی توانید با ثروت خود چه کار کنید، و برای زنده ماندن، باید نماینده ای را انتخاب کنید تا منابع همه را جمع کند و آن را هر طور که می خواهد خرج کند.

گویی شما و خانواده‌تان نمی‌توانید برای خودتان تصمیم بگیرید که چه می‌خواهید و چه نیازی دارید، و اگر قانون‌گذاری توسط این «مثل‌های فضیلت» در حکومت وجود نداشته باشد، آن افراد آزاد نه غذا می‌دهند، نه لباس می‌پوشند، نه آموزش می‌دهند و نه خانه‌دار می‌شوند. خودشان با اراده خودشان

مانند گوسفندان بدون چوپان، بشریت از دست می‌رود و به فراموشی سپرده می‌شود.

اما اگر این گوسفندان فقط دور هم جمع می شدند و رای می دادند، به نوعی چوپان مناسبی را انتخاب می کردند که بتواند آنها را به سرزمین موعود راهنمایی کند. از این رو، حق رای همگانی به دست آمد و به هر فرد به اصطلاح نالایق که قبلاً گفته شده بود نمی‌دانند برای خود چه کاری انجام دهند، با ثروت و منابعی که شخصاً به دست آورده‌اند، یک «رأی» می‌دهد تا کسی را انتخاب کند که مطمئناً بداند چه کاری باید با منابع همه انجام شود.

این منطق دایره ای نه سودآور است و نه به صرفه است و در مواجهه با یک واقعیت اقتصادی سالم، مانند سرامیک ارزان و شکننده ای که هست، در هم خواهد شکست.

نهایتاً به همین هدف منتهی می‌شود: استقلال و مسئولیت فردی، نه فقط به این دلیل که بهتر است، نه فقط به این دلیل که عادلانه‌تر، اخلاقی‌تر یا مطلوب‌تر است، بلکه به این دلیل که تنها مدل وجودی انسان است که به اندازه کافی شکننده است تا بتواند با فشار تکاملی سازگار شود. از پیچیدگی که جامعه بشری است.

چه بخواهیم آگاهانه در آن جهت حرکت کنیم و سرمایه ای را که طی هزاران سال تولید کرده ایم حفظ کنیم، یا اینکه کل این بنای برنامه ریزی شده متمرکز بر سر همه ما سقوط کند، در نهایت برنده خواهد شد، و ما باید از صفر شروع کنیم.

من صمیمانه به اولی امیدوار هستم، زیرا دومی اتلاف غیر ضروری است. ما بیت کوین داریم، اکنون می‌توانیم از انتهای سیاسی این طیف فاصله بگیریم و به زندگی مطابق با نظم طبیعی برگردیم.

سرمایه داری

یک موضوع اصلی در طراحی مجدد جامعه، حرکت دور از سیاست و به سمت سرمایه داری را در بر خواهد گرفت.

در کتاب آینده که توسط خودم و مارک ماس نوشته شده است،مانیفست غیرکمونیستیما معتقدیم که سرمایه داری فرآیند ارگانیکی است که در همه اشکال تکامل یا پیشرفت رخ می دهد.

سرمایه داری صرفاً تولید نظم از هرج و مرج، از طریق استفاده از زمان، انرژی و منابع طبیعی است. عملکردهای اجباری آن کارایی و کارایی هستند و از آزمایش و رقابت به عنوان محرک استفاده می کنند.

سرمایه داری گریزی نیست. در همه اشکال سیاست، در همه اشکال سازمان اجتماعی و حتی در زیست شناسی و بوم شناسی وجود دارد. موجودات زنده و روش تجربی سرمایه داری برای تبدیل آشوب به نظم هر دو بنا به تعریف ضد آنتروپیک هستند.

یک بار دیگر، بیت کوین بازی را برای همیشه تغییر می دهد.

هرگز پدیده ای غیر از خود زندگی وجود نداشته است که سرمایه داری خام و خالص در عمل باشد. بیت کوین فقط هست و ما مانند قانون طبیعت از آن استفاده می‌کنیم، با آن تعامل می‌کنیم و با آن رابطه برقرار می‌کنیم تا اهدافی را که معنادار و ارزشمند می‌دانیم برقرار کنیم.

این کاتالیزوری است که ما را به سمت چپ طیف واقعی حرکت می‌دهد:

سرمایه داری عدم اطمینان را کاهش می دهد

سرمایه داری نقش های زیادی ایفا می کند، اما یکی از مهم ترین آن کاهش عدم قطعیت های آینده است. نقشی که می تواند به مراتب بهتر از هر وعده ای از سوی یک دولت ایفا کند.

بازارهای آزاد از طریق ایجاد، خرید و فروش محصولات و خدماتی که افراد به آن نیاز دارند، عدم اطمینان را کاهش می‌دهد، که در غیر این صورت نمی‌توانستند انجام دهند، خودشان ایجاد یا تولید کنند.

علاوه بر این، از آنجا که این معاملات باعث ایجاد ثروت مازاد می شود، ما قادریم کاری را انجام دهیم که هیچ گونه دیگری در این سیاره قادر به انجام آن نیست. ثروت را در یک واحد حساب برای استفاده در آینده ذخیره کنید (یعنی می‌توانیم قدرت خرید/کار را در مکان و زمان ذخیره کنیم).

عنصر کلیدی در اینجا البته پولی است که بتواند این وظایف را به خوبی انجام دهد. بیت کوین بار دیگر در هر دو بعد، مکان و زمان عالی است.

اطمینانی که «دولت‌ها» از طریق کلمات ارزان و وعده‌های ناقص به ما می‌دهند، در مقایسه با قطعیت پس‌انداز، به‌ویژه پس‌اندازهایی که قابل مصادره نیستند، کمرنگ می‌شود.

همه نیاز به خوردن دارند، همه نیاز به تجارت دارند، و فراتر از هر "نظم سیاسی" واقعیت اقتصادی وجود دارد. اجتناب ناپذیر است.

بازارهای آزاد سرمایه داری و تطابق ارگانیک آنها بین عرضه و تقاضا نحوه حرکت ما به عنوان افراد به سمت اطمینان بیشتر است. نه سیاست

ما بالاخره می توانیم این چرخه های بی وقفه جنون و زوال سیاسی را از بین ببریم. چرخه تایلر یکی از موارد جالب توجه است:

سلسله مراتب شایستگی

سلسله مراتب برای عملکرد مناسب هر سیستمی ضروری است زیرا انتخاب و اولویت بندی را امکان پذیر می کند.

ما می توانیم در مورد سبک، فرم و رویکرد بحث و مناظره کنیم، اما مانند جاذبه، نمی توانیم از سلسله مراتب اجتناب کنیم.

این سوال به این خلاصه می شود که ما چه نوع می خواهیم؟

  1. سلسله مراتب فیات
  2. سلسله مراتب شایستگی

اولی حیوانات سیاسی هستند که از بالا به پایین طراحی شده و با فرمان اجرا می شوند. آنها تابع این نیستند که چه کسی می تواند چه کاری انجام دهد، بلکه تابع این است که چه کسی می داند چه کسی، و چه کسی می تواند چه چیزی را به بیشتر مردم بفروشد.

این‌ها پدیده‌های نوظهوری هستند که نه احکام پوچ را می‌طلبند و نه تشخیص می‌دهند. آنها به طور ارگانیک شکل می گیرند زیرا شرکت کنندگان خود را در روابط مکمل سازماندهی می کنند.

آنها اساس همه اشکال شایسته سالارانه سازمان هستند و در روشی که جهان احتمالاً بر اساس استاندارد بیت کوین عمل می کند (که در قسمت چهارم این مجموعه به بررسی آن خواهیم پرداخت) محوری خواهند بود.

من موضوع سلسله مراتب را در قسمت اول مجموعه جردن پترسون که در سال 2021 شروع به نوشتن کردم، عمیق تر بحث می کنم.بیت کوین، سلسله مراتب و قلمرو."

«دولت متشکل از گروهی از مردان دقیقاً مانند من و شما است. آنها هیچ استعداد خاصی برای کسب و کار دولتی ندارند. آنها فقط استعداد گرفتن و تصدی پست را دارند. ابزار اصلی آنها برای رسیدن به این هدف، جستجوی گروه‌هایی است که برای چیزی که نمی‌توانند به دست آورند، نفس نفس زدن یا کاج می‌کنند و قول بدهند که آن را به آنها بدهند. 10 بار از XNUMX آن وعده هیچ ارزشی ندارد. بار دهم با غارت الف برای جلب رضایت ب خوب می شود. به عبارت دیگر، دولت دلال غارت است و هر انتخابات نوعی پیش فروش اجناس مسروقه است. - HL Mencken

بار دیگر شاهد ناسازگاری با دموکراسی هستیم. در واقع، نه تنها ناسازگاری، بلکه وارونگی کامل سلسله مراتب شایستگی. لمینگ ها و انگل ها را مسئول رهبران و تولیدکنندگان طبیعی و بردگان را بر اربابان می گذارد.

دموکراسی اساساً توسط افراد نالایق بر صالحان حاکم است.

مقیاس پذیری

حوزه بعدی که مورد توجه قرار می گیرد مقیاس است. کسب و کار حکمرانی قبل از اینکه از نظر اقتصادی غیرممکن شود چقدر می تواند رشد کند؟

صرفه جویی در مقیاس و اقتصاد مقیاس چیست؟

اینها سؤالات فوق العاده مهمی هستند که به ندرت در عصر دولت-ملت پرسیده می شوند، جایی که فشار برای دولت بزرگتر و حتی دولت جهانی به نظر می رسد نوشدارویی برای همه بیماری های جمعی ما باشد.

یا بیت کوین این روند را کاهش می دهد، یا شکنندگی روزافزون خود آن را مجبور می کند تا به میلیون ها قطعه تبدیل شود. البته من اولی را ترجیح می‌دهم، زیرا ما این شانس را داریم که بخشی از سرمایه‌ای را که اجداد و اجدادمان به سختی به دست آورده‌اند، حفظ کنیم.

ما می دانیم که دموکراسی نمی تواند مقیاس پذیر باشد، زیرا هر چه اندازه جمعیت بیشتر شود، دشوارتر است:

  • همه در بازی پوست داشته باشند
  • ارزش ها برای تراز کردن
  • هزینه هایی که باید مدیریت شوند
  • بوروکراسی باید مهار شود
  • افراد متمایز شوند
  • شایستگی پاداش گرفتن

برابری جایگزین تعالی، وابستگی و استحقاق جایگزین استقلال، حقوق جایگزین مسئولیت‌ها، سیاست جایگزین بهره‌وری، کلان جایگزین خرد و لباس‌های خالی جایگزین کارآفرینان می‌شود.

همین امر در مورد همه اشکال حکومت در مقیاس بزرگتر، چه جمهوری ها، چه دولت های کمونیستی و چه دولت های فاشیستی صدق می کند.

افسوس، وقتی معماران توسط معماران دیگر قضاوت می شوند، می توانید تخریب زیبایی شناسی ساختمان ها را تشخیص دهید. بنابراین شورش کنونی علیه بوروکرات‌ها چه در دی سی و چه در بروکسل، صرفاً ناشی از تشخیص عمومی یک اصل ساده است: هر چه خردتر، مهارت‌های فرد نمایان‌تر می‌شود. برای استفاده از زبان نظریه پیچیدگی، تخصص وابسته به مقیاس است. و از قضا، هرچه جهان پیچیده‌تر می‌شود، نقش تصمیم‌گیرندگان کلان «کت و شلوارهای خالی» با تأثیر نامتناسب باید کاهش یابد: ما باید تمرکززدایی کنیم (بنابراین اقدامات به صورت محلی و مشهود انجام می‌شوند)، نه آن‌طور که قبلاً انجام می‌دادیم متمرکز شویم. " - نسیم طالب، «پوست در بازی»

بیت کوین یک بار دیگر این مشکل را به دلیل معرفی مجدد پیامدهای اقتصادی برطرف می کند. وقتی هزینه واقعی اقتصادی با اقدامات هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی همراه است، ما دو بار به آنچه انجام می دهیم فکر می کنیم. من معتقدم که این محدودیت‌های طبیعی و بالایی را برای اندازه «حکومت» و «تجارت بزرگ» قرار می‌دهد و به جای متمرکز کردن تصمیم‌گیری در دستان «بازیگران کلان»، آن را به سمت کارآفرینان، تولیدکنندگان و ارائه‌دهندگان خدمات واقعی سوق خواهد داد. با پوست در بازی

پس آینده چگونه خواهد بود؟ من شخصاً مدام به دولت‌شهرهای تکه تکه‌ای که از نظر تجاری بادوام، از نظر اقتصادی سالم و بادوام اداره می‌شوند، بازمی‌گردم، و حدس من این است که اندازه آن‌ها فقط تا حدی افزایش می‌یابد که بتوان از آن‌ها دفاع کرد و بودجه لازم را تامین کرد.

من فکر نمی‌کنم که این چیزی شبیه دموکراسی مدرن، دولت‌های فئودالی قرون وسطایی یا هر تجسم دیگری از دولت باشد - چیز جدیدی خواهد بود. جای کمی برای خطا، سلسله مراتب دلخواه یا بوروکراسی وجود خواهد داشت و در استاندارد بیت کوین هیچ کمک مالی وجود ندارد.

اپراتورها بنا به تعریفی که دارند، در تضاد کامل با هر چیزی که قبلاً بوده است، مخصوصاً دموکراسی های امروزی، دارای پوستی هستند.

بازگشت به خشونت

«اکنون، کار درد به خودی خود یک درد است، و انسان به طور طبیعی تمایل به اجتناب از درد دارد، نتیجه می‌شود و تاریخ ثابت می‌کند که هر جا غارت سنگین‌تر از کار باشد، غالب است. و نه دین و نه اخلاق در این صورت نمی توانند مانع از غلبه آن شوند.

«پس چه زمانی غارت متوقف می شود؟ وقتی سنگین‌تر و خطرناک‌تر از کار می‌شود.» - فردریک باستیا، "قانون"، 1850

هزینه دفاع و هزینه حمله (پتانسیل خسارت وارده) حسابی است که در ضمیر ناخودآگاه هر موجود زنده و قلمرویی وجود دارد.

این ایده «بازگشت به خشونت» در کتاب سال 1997 توسط جیمز دیل دیویدسون و لرد ویلیام ریس-موگ رایج شد، که اگر از خوانندگان من باشید، مطمئناً با آن آشنا هستید: «فرد حاکم» تاریخ را از طریق تجزیه و تحلیل کرد. لنز «بازگشت به خشونت»، و فرض کرد که ظهور «قلمرو دیجیتال» در کنار ابزارهای ریاضی (رمز نگاری) صحیح مالکیت خصوصی و حفظ ثروت به این معنی است که مکان کنترل و تصمیم‌گیری در دوران پست مدرن به عقب برمی‌گردد. به قلمرو فرد - در واقع "فرد مستقل".

این کتاب تحسین‌برانگیز و دوراندیش، خواندنی است، زیرا توانست نه تنها تغییرات کلان سیاسی را که امروز در جامعه شاهد آن هستیم، بلکه مهم‌ترین جنبه آن را نیز پیش‌بینی کند. ایجاد و پذیرش چیزی مانند بیت کوین.

شاید تنها نقد کتاب (به غیر از هشدار Y2K در ابتدا) این باشد که می‌توان بر اهمیت ابزار حامل دیجیتال به عنوان پول تاکید بیشتری داشت. اما این امر خشن خواهد بود، زیرا آینده نگری 20/20 است، و چنین آینده نگری از سوی نویسندگان احتمالا بی بدیل است.

بیت کوین بار دیگر همه چیز را تغییر می دهد. در یک مقیاس زمانی به اندازه کافی طولانی، محاسبات همه موجودات زنده و سرزمینی به سمت همکاری در مقابل اجبار گرایش پیدا می کند. بیت کوین پاسخ به سوال باستیات است که "چه زمانی غارت متوقف می شود؟"

بله – خطر مصادره خانه، مزرعه، غذا، تجارت و اموال فیزیکی شما همیشه وجود خواهد داشت، اما قرار گرفتن در موقعیتی که ممکن است پول شما با شما از بین برود، احتمال سودآوری متجاوز را تغییر می‌دهد. علاوه بر این، به دلیل ماهیت دیجیتالی بیت کوین، برای متجاوز غیرممکن است که بداند شما چقدر دارید و به طور دقیق هزینه احتمالی حمله به شما را اندازه گیری کند.

می دانم که همه اینها علمی تخیلی به نظر می رسد، و البته، در طول انتقال، برای اکثر دارندگان بیت کوین اینگونه نخواهد بود. آنچه من در مورد آن صحبت می کنم روند بلندمدت است. من نمی دانم چه زمانی و چگونه این اتفاق می افتد، اما عوامل خاصی به چه چیزی اشاره می کنند.

مرز

مرزها، رفاه و مهاجرت چگونه کار خواهند کرد؟

بار دیگر، اینها مشکلاتی است که توسط بازار و اپراتورهای مناطق مذکور حل خواهد شد. من معتقدم رویکردی متنوع و فرصتی برای یادگیری از تجربیات درونی و بیرونی وجود خواهد داشت.

احساس من این است که ما ترکیبی از «شهرت» و «وب‌های اعتماد» را به عنوان جایگزینی برای پاسپورت‌های دولت ملی خواهیم داشت، احتمالاً در کنار نوعی سپرده بیت‌کوین که به‌عنوان «سپرده امنیتی» عمل می‌کند یا شاید یک پیام امضا شده قبل از اینکه بتوانید وارد شوید کنترل مقدار مشخصی بیت کوین را دارید.

من معتقدم رفاه دولتی در طول زمان به طور کامل ریشه کن خواهد شد و با بشردوستی خصوصی کاربردی تر، کارآمدتر و مؤثرتر جایگزین خواهد شد.

من بر این باورم که خانواده ها، جوامع و قبایل بار دیگر مسئولیت مراقبت از افراد محروم را بر عهده خواهند گرفت و این کار را با درجه مراقبت، بینش و عشق بالاتری نسبت به هر چیز مضحک، با بودجه ضعیف، بدون پوست انجام خواهند داد. مؤسسه دولتی می تواند انجام دهد.

با حذف رفاه، میل به مهاجران به وجود می آید زیرا برای ارائه خدمات، عملیات قلمرو به کارگر نیاز دارد. و با چندین ارائه‌دهنده قلمرو، رقابت بیشتری برای کارگران خواهیم داشت و احتمالاً حتی با شکل‌گیری لیگ‌ها و اتحادها، قابلیت انتقال مهارت‌ها و تجربه را در سراسر این حوزه‌های قضایی خواهیم دید.

تبعیض بیهوده بر اساس نژاد و ملیت نیز از بین خواهد رفت زیرا اپراتورهای قلمرو شما را به عنوان یک مشتری می بینند، نه به عنوان یک بیگانه خارجی که به دنبال زالو زدن دولت است.

با کنار آمدن جهان با شبح گرانش اقتصادی، پیامد و واقعیت بیت کوین، بسیاری از چیزها تغییر می کنند.

خطر و پوست در بازی

نابرابری تا حدی طبیعی است، اما زمانی تشدید می‌شود که پوست در بازی به طور سیستماتیک برداشته شود و فساد شایع شود.

به همین دلیل است که بیت کوین بسیار قدرتمند است.

بیت کوین به عنوان یک پول فساد ناپذیر، بازی را تغییر داده است.

زمانی که اقتصاد تابع سیاست باشد، معیارها را می توان همیشه بازی کرد. یک سیاستمدار می‌تواند سیستم را با بدهی به منظور «بهبود رشد و تولید ناخالص داخلی» بار کند و به جانشین خود اجازه دهد تا با نتایج تاخیری مقابله کند. او می‌تواند با بانک مرکزی معامله کند تا او و دوستانش را از تصمیم‌های بد نجات دهد و می‌تواند مالیات‌ها را به‌طور یک‌جانبه افزایش دهد «زیرا ما همه با هم هستیم».

مشکل، همانطور که در مورد ad nauseum بحث کردیم، این واقعیت است که هیچ سیاستمداری (یا تعداد بسیار کمی) از پیامدهای تصمیمات خود رنج نمی برند. در واقع، اغلب، هر چه شخصیت بدتر باشد، در نهایت سرقت یا پرداخت آنها بیشتر می شود.

هنگامی که می توانید از صخره بپرید و شخص دیگری به جای شما بمیرد، هیچ احتیاطی در مورد پریدن مداوم از صخره بدون چتر نجات نخواهید داشت. شما در سرزمین سوپر ماریو زندگی می کنید، جایی که بازی به تازگی شروع به کار می کند.

متأسفانه برای بقیه، چون در دنیای واقعی زندگی می کنیم، باید بار حماقت نماینده خود و غواصی بی وقفه بدون چتر در صخره را به دوش بکشیم و هزینه آن را بپردازیم.

این حذف ریسک و پوست در بازی کمی هم یک ناهنجاری تاریخی است. در دوره‌های قبل، ما گیوتین‌ها، خنجرها، زهرها، اربابان، اشراف، ژنرال‌ها و تمرکز بیشتر قدرت داشتیم، جایی که فساد اغلب منجر به غصب یا برکناری از تاج و تخت می‌شد.

از این نظر، سلطنت‌ها بسیار برتر از دموکراسی‌ها هستند، و من معتقدم که جوهر این ایده (پاسخگویی شخصی) بار دیگر بر اساس استاندارد بیت‌کوین ظاهر خواهد شد. ما این را در قسمت بعدی و (در حال حاضر) نهایی این مجموعه بررسی خواهیم کرد.

در حال حاضر، با توجه به روح بیشتر این مقاله، می‌خواهم با یک نقل قول پایانی از باستیا پایان دهم. من این موضع را تکرار می کنم و معتقدم که در استاندارد بیت کوین، واقعیت این ادعا روزی به حقیقت می پیوندد. صاحبان املاک خصوصی آینده (یا اپراتورهای سرزمینی که به زودی می آیند) باید با واقعیت پرداخت هزینه آزمایش خود مبارزه کنند.

مطمئناً اشتباهاتی رخ خواهد داد، آسیب های جانبی مطمئناً رخ خواهد داد، اما آنچه از همه مهمتر است این است که روند به سمت بهبود یا اصلاح می رود. تنها در این راه است که نسل بشر می تواند پیشرفت و تکامل یابد.

«شما باید توجه داشته باشید که من با حق آنها برای ابداع ترکیبات اجتماعی، تبلیغ آنها، توصیه آنها و محاکمه آنها به هزینه و خطر خود مخالف نیستم. اما من حق آنها را برای تحمیل آنها به ما از طریق قانون، یعنی با زور و مالیات های عمومی، منافات دارم.» - فردریک باستیا، "قانون"، 1850

یک بار دیگر از شما متشکرم، و من شما را برای چهارمین و آخرین قسمت "Bitcoin is Not Democratic" می بینم.

این یک پست مهمان توسط الکس سوتسکی، نویسنده مانیفست غیرکمونیست، بیت کوین تایمز و میزبان anchor.fm/WakeUpPod است. نظرات بیان شده کاملاً متعلق به خود آنها است و لزوماً نظرات BTC Inc یا مجله Bitcoin را منعکس نمی کند.

نقطه_img

جدیدترین اطلاعات

نقطه_img